از همه داشته هایت که به آنها می بالی
خدا را جدا کن
ببین چه داری!
و به همه نداشته هایت که از آنها می نالی
خدا را اضافه کن
ببین چه کم داری !
خدایا حکمت الطافت را بر من آشکار کن تا درهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی با اصرار نگشایم
امام حسین علیه السلام بیشتر از آب تشنه لبیک بود
افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند
و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند...
یکی از صفات بد آدمی سوء ظن است
و این صفت رذیله نتیجه ی جبن وضعف نفس است زیرا که هر جبان ضعیف النفسی هر فکر فاسدی که بخاطرش میگذرد و به قوه ی واهمه ی او در می آید اعتقاد می کند و پی آن می رود و این صفت خبیثه از مهلکات عظیمه است خداوند عالم می فرماید
یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم ،یعنی ای گروه مؤمنین اجتناب کنید از بسیاری از گمان ها بدرستیکه بعضی از گمانها گناه است و دیگر می فرماید فظننتم ظن السوء و کنتم قوماً بوراً یعنی گمان بد بردید و شما قومی بودید به هلاکت رسیده و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید که باید امر برادر مؤمن خود را به بهترین محامل حمل کنی و باید به سانحه ی که از برادر تو سرزند گمان بد نبری مادامی که محمل خوبی از برای آن بیابی و مرویست که خدای تعالی حرام کرده است از هر مسلمی خون اورا، و عرض اورا، و ظن بد بردن و همین مذمت از برای ظن بد کافی است که آن را قرین کشتن مسلم و دست اندازی به حریم و عرض او نمودن کرده اند و شکی نیست که هر که در باطن ظن به دیگری برد و او را به شرّ و فساد نسبت دهد در ظاهر به نظر حقارت او را می بیند و اکرام او را کماینبغی بجا نمی آورد و در حقوق او کوتاهی می کند بلکه مضایقه از غیبت و اظهار آنچه گمان به او برده نمی کند و همه ی این امور منشأهلاکت او می شود و شبهه ی نیست در اینکه هر که ظن بد به مسلمانان می برد خبیث النفس و بد باطن است و هر کسی را مثل خود می داند و خباثت باطن او بظاهرش سرایت کرده و دل هر مؤمن پاک طینتی نسبت به همه ی خلایق پاک و صاف است و ظن بد به احدی نمی برد، آری آری " از کوزه همان برون تراود که در اوست"
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
و سرّ اینکه ظن بد به مردم بردن علامت خباثت نفس است و شارع از آن نهی فرموده آن است که نمی باشد مگر از القای شیطان خبیث زیرا که بجز علام الغیوب احدی از باطن دیگری آگاه نیست و هیچ دلی را به دل دیگر راه نیست پس چگونه می تواند شد که کسی چیزی را ندانسته و به چشم خود مشاهده نکرده و از گوش خود نشنیده در حق غیر اعتقاد کند پس ظن بدی که آدمی میکند امری است که از راهی که نمی داند بدل افتاده و نیست از راهی مگر از راه شیطان، پس شیطان آن گمان را به دل او انداخته بآنچه گمان برد و خبر داده و آدمی چگونه خبری که شیطان داده باشد قبول می کند و حال آنکه شیطان از هر فاسقی فاسق تر است و خدا می فرماید ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا اگر فاسقی شما را خبر آورد تبین کنید و آن را قبول نکنید پس از برای اهل ایمان جایز نیست که تصدیق آن لعین را کنند اگر چه بعضی قراین خارجیه بآن ضم شود تا به سر حد یقین رسد، پس هرگاه عالمی را در خانه ی امیر ظالمی ببینی شیطان به گمان تو می اندازد که او بجهة طمع بآنجا رفته تو باید آن را به دل خود راه ندهی زیرا که شاید باعث رفتنش اعانت مظلومی باشد و اگر از دهن مسلمانی بوی شراب یابی باید جزم باینکه او شراب حرام نوشیده است نکنی زیرا که می شود که مزه مزه باشد و ریخته باشد یا بر آن مجبور بوده باشد یا به تجویز طبیب حاذقی بجهة مداوائی آشامیده .
منبع:معراج السعادة عالم ربانی ملا احمد نراقی (ره)
بهترین کتاب در علم اخلاق
یک وصیت نامه تاریخی!
اینک که من از دنیا می روم بیست پنج کشور جزو شاهنشاهی ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترام می باشند. جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورهااین است که در امور داخلی آنها دخالت نکند و مذهب و شعایر آنهارا محترم بشمارد.
اکنون که من از این دنیا می روم دوازده کرور زر در خزانه ی پادشاهی داری و این زر یکی از ارکان پادشاهی تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه آن را بکاهی. من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده ی این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آن چه بر داشتی به خزانه باز گردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم . من روش سا خت این انبارها را که با سنگ ساخته می شوند و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شوند حشرات در آن به وجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن این انبارها غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه ی دو یا سه سال کشور در آن موجود باشد و هر سال بعد از این که غله ی جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما. به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال در این مملکت خشکسالی شود.
با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار. برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده ی نا مشروع نمایند نخواهی توانست به مجازاتشان برسی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوست بنمایی.
آبراهی که من میخواستم بین رود نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نر سیده و تمام کردن این آب راه از نظر بازرگانی و جنگ خیلی اهمیت دارد و تو باید آن آبراه را به اتمام برسانی. عوارض عبور کشتی ها از آبراه نباید آن قدر سنگین باشد که نا خدایان کشتی ترجیح بدهند از آن عبور نکنند.
اکنون من سپاهی به سمت مصر فرستادم تا این که در قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کنند. ولی فرست نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.
توصیه ی دیگر من به تو این است که هر گز درو غ و تملق را به خود راه مده. چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند. پس بدون ترحم دروغ را از خود دور نما. هرگز عمّال دیوان را بر مردم مسلط نکن. برای اینکه عمّال دیوان به مردم مسلط نشوند . برای مالیات قانونی وضع کرده ام که تماس عمّال دیوان را با مردم کم کرده است و تو اگر این قانون را حفظ کنی. عمّال حکومت با مردم زیاد تماس نخوا هند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی.آنها نخواهند توانست معامله ی مقابل کنند. اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد. ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد. تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله ی شکست خوردن تو را فراهم نمایند.
امر آموزش که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر فهم و عقل آنها زیاد شود. تو با اطمینان بیشتر میتوانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کس باید آزاد باشد که هر کیش که میل دارد پیروی نماید.
توصیه ی دیگر من به تو این است که هر گز درو غ و تملق را به خود راه مده. چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند. پس بدون ترحم دروغ را از خود دور نما
بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی که خود فراهم کرده ام . بر من پیچان و در تابوت سنگی قرارده و در قبر بگذار امّا قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی که من پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد . خواه پادشاه بیست پنج کشور باشد یا یک خار کن. هیچ کس در این جهان باقی نمی ماند اگر تو در هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی . غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد. امّا وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تورا ببیند.
زنهار. زنهار . هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو . اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آنرا مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر نماید. زیرا کسی که مدعی ست. اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست بر ندار . زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تورو به ویرانی خواهد گذاشت . زیرا قاعده این است که وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی میرود . در آباد کردن حفر قنات واحداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار ده.
عفو و سخاوت را فرا موش نکن و بدان که بعد از عدالت بر جسته ترین صفت پادشاهی عفو است و سخاوت . ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و تو خطا کار را عفو کنی ظلم کرده ای . زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای . بیش از این چیز دیگری نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضر هستنند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مر گم نز دیک شده است.